گفتگو با مارکار آقاجانیان به مناسبت سال نوی میلادی؛ از خاطرات کی روش تا کریسمس در اردو!
تاریخ انتشار: ۹ دی ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۰۲۹۹۹۲
در آستانه سال نوی میلادی، گپ و گفت کوتاهی با مارکار آقاجانیان، بازیکن و مربی سابق تیم ملی داشتیم
سال نوی میلادی فردا از راه می رسد و به همین مناسبت با مارکار آقاجانیان گپ و گفت کوتاهی داشتیم. از مارکار آقاجانیان در خصوص حال و هوای کریسمس و همینطور فوتبال پرسیدیم. او هم از کریسمس در اردو گفت، هم از غذای شب سال نوی میلادی و هم خاطرات کارلوس کی روش.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این گفتگو در کافه سروژ که متعلق به سروژ ابراهیمی، بازیکن اسبق فوتبال ارامنه در ایران است، انجام گرفت.
گفتگو با مارکار آقاجانیان را می بینید و می خوانید:
سلام به مارکار آقاجانیان، کریسمس را به شما تبریک میگوییم و امیدواریم که سال خوبی پیش روی شما باشد. شما هم نوروز را جشن میگیرید و هم کریسمس، این دو جشن چه شباهتها و تفاوتهایی با هم دارند؟
با عرض سلام، من هم به نوبه خودم تبریک می گویم سال نوی میلاد و تولد حضرت عیسی مسیح را به همه همطونان مسیحی مان و به کل مسیحی های دنیا، امیدوارم سال خوبی باشد، همه سلامت باشند و شروع سال نو به این صورت باشد که این بیماری ها هم برچیده شود و از بین برود و مردم بتوانند در آرامش و سلامتی برگردند به زندگی عادی شان. در مورد سال نو که گفتید، سال نوها شباهت های زیادی به هم دارند، سال که تحویل می شود همه دور هم جمع می شوند، روز اول عید و معمولا به خانه بزرگترها می رویم و به آنها تبریک می گویم و عید نوروز هم به همین صورت است. قبل از سال نو هم آخرین جمعه سال قبل می رویم سر خاک رفتگان و دعا می کنیم و یک سری شباهت هاست، عیدی دادن هاست که کوچکترها عیدی می گیرند از بزرگتر ها. تفاوت ها در بحث سال نو فکر نمی کنم زیاد باشد، ما درخت کریسمس استفاده می کنیم که در عید نوروز سفره هفت سین می گذارند. فکر می کنم تفاوت زیادی نباشد و اگر چیزی هست شما بگویید. تا جایی که حضور ذهن دارم تفاوتش همین است.
در شب کریسمس مثل نوروز عیدی می دهید و عیدی می گیرید؟
شب کریسمس در خانه ها جمع می شوند و مراسم خاصی هم در کلیسا برگزار می شود. عیدی ها را در سال نو می دهند و آن بحث بابانوئل است که عیدی می آورد و کادو برای بچه ها می آورد، بیشتر بحث بچه ها است.
ما وقتی بچه بودیم تصور میکردیم عمو نوروز برای ما کادو میآورد. شما هم همین تصور را از بابانوئل داشتید؟
بله همینجور است و داستانش این است که برای بچه ها کادو می آورد مخصوصا بچه های کوچک و معمولا می گذارند زیر درخت کریسمس، صبح که بچه ها بیدار می شوند می روند کادوهایشان را برمی دارند.
بهترین کادویی که از بابانوئل گرفتید را به یاد میآورید؟ کادویی که مثلا از ذوق داشتنش خوابتان نبرده باشد...
همیشه اولین کادویی که آدم می گیرد، مهم نیست که ارزشش چقدر است، ارزش معنوی اش مهم است که اولین کادویی که شما می گیرید و آنرا به یاد دارید خیلی برایم مهم بود.
خودتان تا حالا لباس بابانوئل را پوشیده اید؟
نه من نپوشیده ام تا حالا.
به نظر شما در جامعه فوتبال ما چه اشخاصی می توانند لباس بابانوئل را بپوشند و این لباس به آنها می آید؟
بیشتر اگر دقت کرده باشید، بابانوئل یک نفر حالت پر تر و چاق تر است و مقداری باید چاق باشد که به او بیاید ولی بابانوئل ها معمولا در جایی که هستیم در ایران از طرف انجمن های ارامنه معرفی می شوند و مراسمی در آن انجمن ها می گیرند یا بعضا درخانه ها می روند.
شب کریسمس غذای خاصی میپزید؟ مثل شب عید نوروز که معمولا سبزیپلو با ماهی میخوریم.
ماهی یکی از غذاهایی است که شب کریسمس هست. بقیه غذاها هم هست ولی ماهی باید باشد در کریسمس.
بهترین هدیه کریسمسی که گرفته اید چه چیزی بوده است.
خیلی کوچک بوده ام آن زمان و حضور ذهن ندارم، آن زمان به این صورت نبود ولی یک ماشین بود که خیلی هم ساده بود ولی مهم ارزش معنوی اش بود که همان اولین کادو بود و به همین خاطر برایم مهم بود. شاید بعد از آن خیلی هدایای از لحاظ قیمیت بهتری گرفتم ولی آن ماشین برایم خیلی مهم بود. یک هدیه ای هم که الان یادم آمد خیلی با ارزش بود، بازیکنان تیم ملی در قطر بودیم در جام ملت های آسیا و آن شب کریسمس بود قبل از جام ملت ها، کار خیلی قشنگ کرده بودند و برای تمام مسیحی ها هدیه گرفته بودند و برای همه هم اگر اشتباه نکنم عطر و اودکلن گرفته بودند ولی اسم زده بودند. اسم هرکس زده شده بود روی شان و برای تمام کادر مسیحی از آنها گرفته بودند و آنرا نگه داشتم و خیلی برایم با ارزش است چون بچه های تیم ملی به من داده بودند.
در دوران بازیگری و مربیگری به جز این مورد که گفتید، پیش آمده کریسمس دور از خانواده و در اردو باشید؟ خاطرهای از کریسمسهای فوتبالی دارید؟
این مورد را که گفتم، اتفاق افتاده، در دوران بازیگری مان اگر اشتباه نکنم یک سال با تیم بهمن در هند و جام میلز هندوستان بودیم، مراسم آنجا برگزار شد و بچه ها سنگ تمام گذاشتند.
بسیار اتفاق می افتد که ما دور از خانواده باشیم. کار ما این گونه بوده ولی دوتا هیچ وقت از خاطرم نمی روند.
معمولا قبل از همه برای تبریک کریسمس با چه کسی یا کسانی تماس می گیرید و تبریک می گویید؟ چه کسی اولین تبریک را به شما می گوید؟
خودم عادتم این است که از بزرگترها شروع می کنم تا بقیه فامیل و به همه تبریک می گویم. به هر حال خانواده هستند. خواهرم، برادرم و ... اولین نفرات آن ها هستند. سپس دوستان و آشنایان که پیام های تبریک می فرستند که جا دارد از آن ها تشکر کنم. حتی مردم خوب کشورمان. واقعا دست همه شان را می بوسم که همیشه به من محبت داشته اند. حتی الان که وظیفه ای ندارم، همیشه محبت شان شامل حال ما شده و از همین جا آرزوی سلامتی و تندرستی برای آن ها دارم.
به بهانه کریسمس با کی روش تماس می گیرید؟
معمولا برای ایشان پیام می فرستم. با هم در ارتباط هستیم و به عنوان یک دوست و برادر به هم تبریک می گوییم. حتی با مربیان خارجی دیگر که کار کرده ام، پیام تبریک برای یکدیگر می فرستیم.
هنوز با کی روش در ارتباط هستید؟
ارتباط که داریم ولی نه اینکه هر روز با هم صحبت کنیم. هرازگاهی با هم صحبت می کنیم یا اگر کار واجبی باشد تماس می گیریم اما نه خیلی زیاد که دائما در ارتباط باشیم. ایشان الان وقتی مشغول است و روی کارش تمرکز دارد، در حد پیام ارتباط برقرار می کنیم و ایشان نیز همیشه جوابگو هستند. از اینجا برایشان آرزوی موفقیت می کنم.
کی روش هنوز از طریق شما یا دوستان دیگر پیگیر فوتبال ایران است؟
در مورد کسانی دیگر خبر ندارم ولی چند ماه پیش با خودم صحبت کرد و از اوضاع و احوال و شرایط فوتبال ایران پرس و جو کرد. قطعا خودش هم دنبال می کند. هم تیم ملی هم لیگ را. به هر حال او اینجا بوده و علاقه خاصی دارد. مردم نیز همین فیدبک را نسبت به او دارند. مطمئنا مردم نیز با او در تماس هستند و با بچه های دیگر نیز ارتباط دارد. البته اول فکر و ذکرش جایی است که باید موفق شود.
شما یکی از نزدیک ترین افراد به کی روش بودید. به نظرتان مهم ترین ویژگی ایشان چه بود؟
مهم ترین که نمی شود گفت. ایشان در همه چیز مسلط بود. یک لیدر به تمام معنا. به جز مسائل فنی، در بحث روانشانسی، آسیب شناسی، بدنسازی، تغذیه و ... مسلط بود. بچه های تیم ملی نیز می توانند این موضوع را تایید کنند. ویژگی ای که باید گفت، یک لیدر به تمام معنا بود. واقعا یک جنتلمن واقعی بود. همیشه تلاشش را می کرد تا بهترین امکانات و بهترین نتیجه را برای تیم ملی کسب کند.
یک خاطره از کی روش تعریف کنید که تاکنون نگفته باشید.
یادم نیست چه چیزهایی را گفته ام و چه چیزهایی را نگفته ام. چیزی که همیشه خودش قبل از هر بازی می گفت این بود که همیشه سعی کنید پس از هر بازی که بیرون می آیید، پرچم کشور و ارزش تیم ملی را یک پله بالاتر ببرید. این نکته را همیشه روی آن تاکید داشت.
ممنون که در این گفتگو حاضر شدید. یک پیام برای تبریک کریسمس در پایان بگویید. لطفا هم به زبان فارسی و هم ارمنی بگویید.
آرزوی سلامتی دارم در این سال نوی میلادی و مجددا تولد حضرت مسیح را به هموطنانم تبریک می گویم. سال نو سالی پربرکت، تندرستی و موفقیت برای همه باشد.
اخبار داغ
همسر ساسی مانکن زیباتر است یا دنیا جهانبخت ؟! + مقایسه عکس ها پرسپولیس بعد از 1427 روز سپاهان را برد آتش بس طولانی در خانه پرسپولیس و استقلال اعتراض مردم محلی گوآی هند به نصب مجسمه کریستیانو رونالدو در این شهر + عکس فوری؛ بارسلونا برای جذب آلوارو موراتا وارد عمل شدمنبع: طرفداری
کلیدواژه: مارکار آقاجانیان سال نوی میلادی تبریک می گویم شب کریسمس تیم ملی بچه ها کی روش سال نو
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tarafdari.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «طرفداری» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۰۲۹۹۹۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آیا صدام حسین واقعا «دیوانه خاورمیانه» بود؟
فرارو- روانشناسان مختلفی به تحلیل شخصیت "صدام حسین" دیکتاتور اسبق عراق پرداخته اند. یکی از شناخته شدهترین آنان "جرولد مورتون پست" روانپزشک و تحلیلگر سابق سیا بود که در برخی از منابع از او به عنوان ابداع کننده "روانشناسی سیاسی" نیز یاد شده است.
به گزارش فرارو، او درباره صدام مینویسد: "صدام حسین" رئیس جمهور عراق به عنوان "دیوانه خاورمیانه" توصیف شده است. این تشخیص تحقیرآمیز نه تنها دقیق نیست، بلکه خطرناک است. سپردن صدام به قلمرو جنون میتواند تصمیم گیرندگان را گمراه کند که باور کنند او غیرقابل پیش بینی بود؛ در حالی که در واقع چنین نیست. بررسی سوابق رهبری صدام حسین در عراق در دو دهه گذشته نشان میدهد که او به هیچ وجه غیر منطقی نبوده بلکه تا حد زیادی خطرناک بوده است.
در واقع، بررسی زندگی و حرفه صدام حسین نشان میدهد که او یک مسیر را دنبال کرده است: عقلانی سازی ایدئولوژیک برای یک الگوی مادام العمر. همه اقدامات در صورتی موجه هستند که در خدمت پیشبرد نیازهای صدام حسین و جاهطلبیهای او باشند".
او درباره پیشینه خانوادگی و زندگی شخصی صدام مینویسد: "صدام حسین در سال ۱۹۳۷ در یک خانواده دهقانی فقیر در نزدیکی تکریت در مرکز عراق متولد شد. پدرش قبل از به دنیا آمدن او فوت کرد و طبق سنت آن زمان عمویش با مادرش ازدواج کرد. او در ده سالگی تحت تاثیر سواد پسر عمویش قرار گرفت و آرزوی ادامه تحصیل داشت، اما با مخالفت خانواده اش مواجه شد به همین دلیل نیمه شب خانه را ترک کرد و راهی خانه دائی اش "خیرالله" شد. خیرالله نه تنها نقش پدر را برای صدام ایفا کرد بلکه به مربی سیاسی او نیز تبدیل شد. خیرالله در قیام ۱۹۴۱ عراق علیه بریتانیا مبارزه کرده بود و به دلیل اقدامات ملی گرایانه اش به پنج سال زندان محکوم شده بود. او خاطرات خود و اقوام اش که با مهاجمان خارجی مبارزه کردند و برخی از آنان جان شان را برای ملی گرایی عراقی از دست دادند، برای صدام تعریف میکرد. خیرالله که بعدا فرماندار بغداد شد جهان بینی صدام جوان سال را شکل داد و به او آموخت که باید از بیگانگان نفرت داشته باشد.
در سال ۱۹۸۱ میلادی صدام جزوهای را که توسط خیرالله نوشته شده بود با عنوان "سه گروهی که خدا نباید خلق میکرد: ایرانیان، یهودیان و مگسها" را بازنشر کرد. خیرالله کار آموزش تاریخ عرب و ایدئولوژی ناسیونالیستی حزب بعث به صدام را انجام داد. حزب بعث که در سال ۱۹۴۰ تاسیس شد، در نظر داشت یک ملت جدید عربی ایجاد کند که قدرتهای استعماری و امپریالیستی را شکست داده و به استقلال، وحدت و سوسیالیسم عربی دست یابد. ایدئولوژی بعث همان طور که توسط بنیانگذار فکری آن "میشل عفلق" مفهوم سازی شده بود، بر تاریخ ظلم و تفرقه جهان عرب تمرکز داشت؛ ابتدا به دست عثمانیها، سپس به دست فرمانروایانهای غربی، سپس توسط سلطنتهای تحت سلطه منافع غرب و در نهایت با تاسیس "رژیم صهیونیستی". صدام با الهام از داستانهای حماسی دائی اش در خدمت به ملت عرب از همان روزهای ابتدایی زندگی اش خود را غرق در رویاهای شکوهمندانه میدید.
او خود را به جای بخت النصر پادشاه بابل (۵۸۶ پیش از میلاد مسیح) که بیت المقدس را فتح کرد و "صلاح الدین ایوبی" که سپاه صلیبیون را شکست داد و بیت المقدس را بازپس گرفت، میدید. صدام تا زمانی که همراه دائی اش برای ادامه تحصیلات متوسطه خود به بغداد سفر کرد غرق در تاریخ عرب و ایدئولوژی بعث بود.
مدارس آن زمان که جولانگاه ناسیونالیسم عربی بودند تمایلات سیاسی او را تقویت کردند. در سال ۱۹۵۲ میلادی زمانی که صدام ۱۵ ساله بود "جمال عبدالناصر" کودتای (یا به زعم طرفداران اش انقلاب) افسران آزاد را در مصر رهبری کرد و برای صدام جوان و همتایان اش تبدیل به قهرمان شد. ناصر به عنوان رهبر فعال پان عربیسم به الگویی ایده آل برای صدام تبدیل شد: این که تنها با رویارویی شجاعانه با قدرتهای امپریالیستی میتوان ناسیونالیسم عرب را از قید و بندهای غربی رها کرد. صدام در ۲۰ سالگی با الهام از ناصر به حزب عربی سوسیالیستی بعث در عراق پیوست و به سرعت مقامهای حزب را تحت تاثیر قرار داد.
دو سال بعد در سال ۱۹۵۸ میلادی ژنرال "عبدالکریم قاسم" ظاهرا با تقلید از ناصر کودتایی را در عراق رهبری کرد که منجر به سرنگونی نظام سلطنتی شد. با این وجود، قاسم بر خلاف ناصر راه سوسیالیسم را دنبال نکرد و علیه حزب بعث شورید. در آن زمان صدام ۲۲ ساله به مقر حزب بعث رفت و ماموریت رهبری یک تیم پنج نفره برای ترور قاسم را به عهده گرفت. بنا بر گزارشها این ماموریت به دلیل خطای اساسی در محاسبات صدام شکست خورد، اما فرار صدام به سوریه ابتدا با اسب و سپس با شنا در رودخانه باعث شد او به جایگاهی اسطورهای در تاریخ عراق دست یابد.
صدام در دوران تبعید خود برای تحصیل در رشته حقوق به مصر رفت و به درجات رهبری حزب بعث مصر رسید. او پس از سال ۱۹۶۳ میلادی که قاسم توسط بعثیها برکنار شد به عراق بازگشت. عفلق پدر ایدئولوژیک حزب بعث صدام جوان را تحسین کرد و حزب بعث عراق را بهترین حزب در جهان اعلام کرد و صدام را به عنوان جانشین خود معرفی نمود.
صدام با کمک مخفیانه و حیاتی "عبدالرزاق نایف" رئیس اطلاعات نظامی، کودتای موفقیت آمیزی را در سال ۱۹۶۸ میلادی انجام داد. صدام برای قدردانی از خدمات ارائه شده ظرف دو هفته پس از کودتا ترتیب دستگیری و تبعید نایف را داده بود و متعاقبا دستور قتل او را صادر کرد! این اقدام الگویی بود برای نحوه پاداش دادن صدام به وفاداران به خود! صدام با قتل نایف نشان داد وجدان منعطفی دارد: از دید او تعهدات و وفاداری مربوط به شرایط بود و شرایط تغییر میکرد.
اگر فردی یا ملتی به عنوان یک مانع یا تهدید تلقی شود صرف نظر از اینکه در گذشته چقدر وفادار بوده آن فرد یا ملت با خشونت و بدون نگاه به پیشینه حذف میشود و این عمل با "استثناگرایی انقلابی" توجیه میشود. این رویه صدام بود".
اپورتونیسم (فرصت طلبی) انقلابیپست در ادامه بیان ویژگیهای صدام مینویسد: "صدام قادر به تغییر مسیر خود بود و میتوان عنوان اپورتونیسم (فرصت طلبی) انقلابی را برایش به کار برد. اگر او در مسیرش با مقاومتی اولیه مواجه میشد با اطمینان از صحت قضاوت اش سختتر مبارزه میکرد، اما اگر شرایط نشان میداد که دچار اشتباه محاسباتی شده در آن شرایط او اشتباه اش را تصدیق نمیکرد بلکه تلاش میکرد خود را با موقعیتی پویا تطبیق دهد. برای مثال، میتوان مصداق عملگرایی انقلابی و انعطاف ایدئولوژیک را در مورد رفتار او با دشمن ایرانی اش دید.
او در مارس ۱۹۷۵ میلادی در مقابل حکومت وقت ایران بر سر اروند رود که عراق از آن تحت عنوان شرط العرب یاد میکرد به توافق رسید تا در مقابل شورش کردها سرکوب شود. صدام قراردادی را با شاه وقت ایران امضا کرد که بر اساس آن حاکمیت ایران بر آبراه مورد مناقشه اروند رود را در ازای توقف تامین تسلیحاتی شورش کردها از سوی ایران پذیرفت. او در سال ۱۹۷۳ میلادی اعلام کرد که حزب بعث نماینده همه عراقیها است و کردها نمیتوانند بی طرف باشند و کردها یا کاملا با مردم هستند یا علیه آنان.
در واقع، این یکی از اصول اساسی صدام بود: "کسی که کاملا با من نیست دشمن من است". از این رو کردها به عنوان دشمنان موذی مورد حمایت قدرتهای خارجی به ویژه ایرانیان قلمداد شدند. در سال ۱۹۷۳ اقلیت کرد تحت حمایت شاه ایران شورش کردند. تا سال ۱۹۷۵ میلادی جنگ علیه کردها بسیار پرهزینه شد و تنها در یک سال ۶۰۰۰۰ جان خود را از دست دادند.
صدام با نشان دادن عمل گرایی انقلابی اش علیرغم نفرت مادام العمری که از ایرانیان داشت نشان داد که نیاز فوری سرکوب شورش کردها به طور موقت اولویت او بوده است. با این وجود، کماکان موضوع حاکمیت بر اروند رود ذهن او را مشغول کرده بود تا آن که در سپتامبر ۱۹۸۰ میلادی صدام با مشاهد وضعیت آشفته و غیر منظم پس از پیروزی انقلاب در ایران به خوزستان حمله کرد. یکی از اقدامات او لغو قرارداد ۱۹۷۵ برای تقسیم اروند رود بود. پس از آن ایران پاسخ داد و نیروهای عراقی و شهرهای عراق اسیبهای جدی وارد ساختند. صدام متوجه شد که جنگ نتیجه معکوس به همراه داشته است".
ویژگیهای روانی صدام خودشیفتگی (نارسیسیسم) بدخیماز دیدِ پست، برچسب هایی، چون "دیوانه خاورمیانه" و "مگالومانی" (خود بزرگ بین) به اشتباه به صدام اطلاق شده اند چرا که هیچ گونه شواهدی دال بر ابتلای او به اختلال روانپریشانه وجود ندارد. او مینویسد:"صدام بی فکر و عجولانه اقدام نمیکرد. او تنها پس از بررسی جوانب عاقلانه عمل میکرد و میتوانست بسیار صبور باشد. در واقع، او از زمان به مثابه یک سلاح استفاده میکرد. در حالی که او از نظر روانی با واقعیت در ارتباط بوده اغلب از نظر سیاسی با واقعیت ارتباط نداشته است.
جهان بینی صدام محدود و تحریف شده بود او تجربه اندکی درباره جهان خارج از جهان عرب داشت. تنها تجربه ماندگار او با غیر عربها با مشاوران نظامی شورویایی اش بود. هم چنین، طبق گزارشها او تنها در دو نوبت به خارج از خاورمیانه سفر کرده بود یک سفر کوتاه به پاریس در سال ۱۹۷۶ و یک سفر دیگر به مسکو. علاوه بر این او در محاصره افراد بود که از شهرت وحشیانه صدام رنج میبردند و از ابراز مخالفت با او میترسیدند.
او بیرحمانه تهدیدهایی را که متوجه قدرت اش میشد حذف کرد و انتقاد را معادل عدم وفاداری قلمداد میکرد. در سال ۱۹۷۹ میلادی زمانی که به طور کامل زمام رهبری عراق را به دست گرفت یکی از اولین اقدامات اش اعدام ۲۱ مقام ارشد بود که وفاداری آنان را زیر سوال برد. در اینجا میتوان نمونهای را ذکر کرد: در سال ۱۹۸۲ میلادی زمانی که جنگ با ایران برای عراق بسیار بد پیش رفت صدام خواستار پایان جنگ شد، اما آیتالله خمینی، رهبر وقت جمهوری اسلامی ایران تاکید کردند تا زمانی که صدام از قدرت برکنار نشود صلح برقرار نخواهد شد.
در جلسه کابینه صدام از وزرای خود خواست صراحتا توصیههای خود را ارائه دهند و وزیر بهداشت نیز به صدام پیشنهاد کرد که به طور موقت از سمت خود کناره گیری کند تا پس از برقراری صلح ریاست جمهوری را از سر گیرد. صدام از صراحت لهجه او قدردانی کرد، اما سپس دستور بازداشت اش را صادر کرده بود! همسر آن وزیر تقاضای آزادی شوهرش را مطرح کرد. روز بعد صدام جسد مثله شده شوهر آن زن را در یک کیسه مشکی برایش فرستاد. این موضوع به شدت توجه وزرای دیگر را که مصرانه خواستار باقی ماندن صدام در قدرت بودند به خود جلب کرد. وجود این افراد بله قربان گو در کنار دیدگاه محدود صدام درباره مسائل جهانی او را به سوی اشتباه محاسباتی سوق داد. از دید صدام رویاهای بعث زمانی محقق خواهند شد که ملت عرب زیر نظر یک رهبر قدرتمند متحد شود. در ذهن صدام او برای آن نقش مقدر شده بود".
پست مینویسد: "او محدودیت وجدانیای برای خود قائل نبود. تنها وفاداری صدام به شخص خود بود. هنگامی که مانعی در مسیر انقلابی اش وجود داشته صدام آن را از میان برداشته است. او از هر نیرویی که لازم میدید استفاده میکرد و اگر مصلحت میدانست به افراط در اعمال خشونت از جمله استفاده از سلاحهای کشتار جمعی مبادرت میورزید".
پست اشاره میکند به نظرش صدام علیرغم آن که روان پریش نبود، اما گرایش پارانوئید قویای داشت. او برای تلافی کردن آماده بود و بدون دلیل خود را در محاصره دشمنان میدید. با این وجود، او نقش خود را در ایجاد آن دشمنان نادیده میگرفت و نظریههای توطئه را برای توجیه اقدامات خود مطرح میکرد.
پست میافزاید:"صدام متقاعد شده بود که ایالات متحده، اسرائیل و ایران درصدد حذف او بودند و برای تایید این استدلال، زنجیرهای از نتیجه گیریها را برای متقاعد کردن هواداران اش مطرح میکرد. "لطیف نصیف جاسم" که مسئول تبلیغات و بیانیههای عمومی رژیم بعث بود احتمالا به تقویت روحیه پارانوئیدی صدام کمک کرد و به یک معنا مجری پارانویای او بود.
در این مسیر صدام با سرزنش دشمنان بیرونی حامیان سرکوب شده خود را متحد میکرد. علیرغم آن که صدام کاریزماتیک نبود، اما با رویکردش در قبال فلسطینیان و ضدیت با صهیونیسم تلاش میکرد از خود چهره مردی قدرتمند را به نمایش گذارد. او را خود یکی از رهبران بزرگ تاریخ میدانست و خود را در کنار قهرمانان قرار داده بود در کنار ناصر، کاسترو، تیتو، هوشی مین و مائو تسه دونگ که هر کدام را به خاطر تطبیق سوسیالیسم با محیط خود و مقابله با سلطه بیگانگان تحسین میکرد.
صدام نیز مانند مائو جوانان را تشویق کرد تا در مورد فعالیت ضد انقلابی والدین خود اطلاع رسانی و خبرچینی کنند. همان طور که مقامی خداگونه به مائو نسبت داده شد و تصاویر و مجسمههای غول پیکر او در سرتاسر چین قرار گرفت تصاویر و مجسمههای غول پیکر صدام در عراق نیز فراوان بودند".
پُست درباره علت در قدرت باقی ماندن صدام برای چندین دهه مینویسد: "تصادفی نیست که او در این باره زمانی طولانی مدت رهبر کشورش در منطقهای پرآشوب در جهان باقی مانده است. در حالی که او رویاهای بلندپروازانه و همراه با جلال و شکوه را در سر میپروازند یک تاکتیسین زیرک است که از خود صبوری به خرج میدهد. او که میتواند تهاجم شدید را براساس نیازهای انقلابی توجهی کند همزمان قادر است مسیر را در صورت بروز اشتباه محاسباتی معکوس کند و منتظر باقی میماند تا روزی فرارسد که شرایط برای دستیابی به هدف انقلابی اش فراهم باشد. در واقع، انگیزه او برای قدرت از بین نمیرود بلکه صرفا به تعویق میاقتد. صدام حسین یک ماشین حساب سیاسی ظالم است که برای رسیدن به اهداف هر کاری که لازم باشد انجام میدهد. البته او آرزوی شهادت ندارد و زنده ماندن هدف اش میباشد. اولویت شماره اول او ارائه تصویری از یک عملگرای انقلابی از خود است که آرزوی جنگی را ندارد که در آن عراق به شدت آسیب ببیند و جایگاه اش به عنوان یک رهبر خدشته دار شود".
این گزارش ادامه دارد...
گردآوری و ترجمه: نوژن اعتضادالسلطنه
*فراخود یا سوپرایگو آن جنبه از شخصیت است که دربردارنده تمام آرمانها و استانداردهای اخلاقی و درونی است که ما از پدر و مادر و جامعه کسب میکنیم. سوپرایگو مسئول درونی کردن قواعد فرهنگی است و معمولا توسط اعمال تأثیر والدین صورت میپذیرد.